بستنی قیفی با طعم تنهایی...!!!

نمی دونم چرا یهو امروز هوایی شدم از خودم بنویسم، از زندگیم، آرزوهام ، روزمرگیام و هزار تا چیز دیگه..
نمی دونم چرا بعضی وقتا ما مردا( البته پسرا) بدجوری دلمون می گیره ( یه چیزی شبیه دلتنگی)، درست مثل بچه های خیل خیلی کوچیک می شیم، یا شایدم کوچکتر( یه چیز تو مایه های جنین!!)، هی یه ریز و پشت سر هم بهانه می گیریم، غر می زنیم، اذیت می کنیم، خودمونو لوس می کنیم، محتاج نوازش می شیم، کسی که دلداری بده، نوازشمون کنه، به چشمامون خیره بشه و  به زندگی امیدوارمون کنه، حتی دستمون بندازه، اذیتمون کنه،و .. خیلی از همین جور چیزا..
مامانم همیشه میگه مردا درست مثل بچه های کوچیکن، اما جثه شون یه کم بزرگتره و تا حدی زور بیشتری دارن!!
آهان.. داشت یادم میرفت، می خواستم از روزمرگی هام بگم..
امروز هم مثل همیشه سر ساعت هفت و پنجاه دقیقه از جلوی بیمارستان حضرت رسول رد شدم، رفتم تو فکر همه ی آدمایی که مجبورن بهترین ساعات عمرشونو روی تختای سرد بیمارستان( یه چیز تو مایه های پشت میله های زندانه!!) بگذرونن! از ته قلبم آرزو کردم که هر چه زودتر در این بیمارستان تخته بشه!!( فکر بد نکنیا!! منظورم این بود که دیگه کسی بیمار نشه تا به بیمارستان نیاز پیدا نکنه)!! این یکی از چندتا آرزومه و البته اولیشه...
رسیدم جلوی مدرسه ی ایتدایی وسط خیابون( در سبز و گل گلیش منو یاد باغچه ی خونه قدیمی مون می ندازه) لی لی کنان از دو تا پله ی جلوش پریدم و به چهره ی بچه هایی که با باباها و ماماناشون میان مدرسه خیره شدم( وای نمی دونی چه کیفی داره نگاه کردن به صورت معصوم بچه هایی که دست تو دست مامان یا باباشون از جلوت رد میشن و لبخندی، هر چند کوچک بهت هدیه میدن).
رسیدم به گل فروشی، سر ساعت هشت، متل همیشه..
از آقاهه! ( اسمشو نمی دونم، اما تو دلم آقا فری صداش می زنم) دو شاخه گل مریم خواستم( وای نمی دونی این مریم چه عطری داره!!؟؟) گفت : " تموم کردیم" گفتم: پس ، مثل همیشه دو شاخه "شب بو" بهم بده.
یکیشو گذاشتم سمت راستم، اونجا، کنار پرینتر تا هر وقت خسته شدم برگهاشو نوازش کنم و لذت ببرم..
( ببین تو چطور گل رو حس می کنی؟؟ با رایحه اش، با شکلش؟؟ من واسه اینکه حضور گلی رو حس کنم باید علاوه بر استشمام رایحه اش به سرو روش دست بکشم، کلبرگاشو لمس کنم، به دقت نگاهش کنم و البته کمی باهاش حرف بزنم!!!؟؟ شاید اشتباه می کنم، اما وقتی با گلها حرف می زنم احساس می کنم شادابتر و خوشبوتر از گذشته شدن!!!؟؟)
راستی یادم رفت بهت بگم، تا حالا شده یه شب بو و مریمو کنار هم بذاری و از عطر دل انگیزش مست نشی!!؟؟؟
آهان!! داشتم میگفتم.. اون یکیم میزارم کنار بالکن، تا هراز چندگاهی به بهمونه ی دیدنش به کبوترایی که واسه دونه خوردن تو بالکن می شینن خیره شم و قربون صدقه ی پر و بال قشنگشون میرم.
ساعت پنج شد، باید برم، مثل همیشه..
کارتمو میزنم و از همه ی بروبچ با خوشحالی خداحافظی میکنم. پله ها رو دو تا یکی و شایدم چندتایی رو سه تا یکی( با سروصدا ی مهیب!) می پرم پایین و بدو بدو می رم پیش علی آقا خواربار فروشی محل و یه بستنی قیفی دبش از تو یخچالش بر میدارم..
وای..، نمی دونی چه کیفی داره... اولین گازو که به بستنی می زنی یه حس عجیبی بهت دست میده... سردت میشه، دندونات ذق ذق میکنه، زبونت بی حس می شه، البته شایدم مغزت، یا حتی روحت!!!
نمی دونم چطور بیانش کنم، یه خنکی لذتبخش و دوست داشتنی به همراه یه کرختی خوش آیند تو ملاجت!!! باید خودت امتحانش کنی..
مخصوصا وقتی هوا ابری باشه!!
نمی دونم کجا بود، ولی تو یه وبلاگی خوندم: "وقتی برف می باره، یا بارون میاد، بعضی آدما مهربونتر می شن و بعضیا هم کمی تنهاتر"
و این درست مثل لحظه های بستنی قیفی خوردن منه!!
تنهایی،
تنهایی،
تنهایی،
سکوت
و البته
اندکی لذت!

نظرات 4 + ارسال نظر
لحظه پنج‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:47 ب.ظ http://lahhzeh.blogfa.com

سلام

ممنونم از لینک و از لطف تون

سمن یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:19 ب.ظ http://www.najva67.blogfa.com

سلام منم joodi2010 خوبید من قبلا اومدم وبتون مطالبتون جالبن حتما لینک میکنم با اجازتون

مریم پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:22 ب.ظ http://www.mamarjakijan.parsiblog.com

سلام.علت دل تنگی من هم یک جورایی مثل تو است. فقط به علاوه یک خاطره تلخ از یک عزیز. کسی که واسش آرزوی خوشبختی میکنم.
یک سری به اینجا بزن.این وبلاگ قبلی من است
http://maryamhesam.parsiblog.com

مریم جمعه 14 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:28 ب.ظ http://http://www.mamarjakijan.parsiblog.com/

سلام. لئون می تونم ازتون بپرسم شما وبلاگ من را از کجا پیدا کردید؟
ممنون میشم اگه بگید؟
امیدوارم یک روزی اون عزیز هم از همین راه وبلاگ من را پیدا کنه و از حرفای دل من با خبر بشه. از غم دلم و کاری که با من کرد آگاه بشه.
لئون واسم دعا کن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد